کیشِ بیهشدار
بازخوانی شطرنج باد/ محمدرضا اصلانی شطرنج باد نوای تصویرهاست. هر قاب، یک نُت و هر نُت، یک حس. «تریستان و ایزولده»ای است که هر قطعهاش به آرامی و با...
بازخوانی شطرنج باد/ محمدرضا اصلانی شطرنج باد نوای تصویرهاست. هر قاب، یک نُت و هر نُت، یک حس. «تریستان و ایزولده»ای است که هر قطعهاش به آرامی و با...
عشق/ گاسپار نوئه موسیقی «ساتی»[۱] الصاق به تصویر عریانیِ زن و مرد -به حال شور شهوانی- نخستین نماست -که ناگاه، بیمقدمه، بیپرده- بر پرده میآید -در قابی بسته با...
خانه پدری/ کیانوش عیاری مقدمه به رغم تمام ظلمها، جورها، اجحافها، بیدادها -که آقایان روزی جوابگوش خواهند بود- خانه پدری فیلم خوبی نیست! و این بَد-بودهگی هیچ ارتباط...
کتاب پنج زن/ محمد عبدی غمیدهاند به گوشهای و عذاب و اضطراب. خودخواسته منزوی و بیمار -محتاجِ فریاد و گرفتار تنهایی خویش. و آشنا و توأمان آمیزۀ خیالند -پنج زن. دارند نفس میکشند و آنقدر نزدیک که صدای نالههاشان
کتاب مدیر مدرسه/ جلال آل احمد مدیر مدرسه سریعالتوضیح و راحتالهضم و سهلالفهم است. ساختار زمانیاش خطی -از ماههای آغازین سال تحصیلی تا پایان آن، با زاویۀ اول شخص و ساختار مدرنیستیِ خردهپیرنگ، با یک شخصیت اصلی در مکانی
جنایت بیدقت/ شهرام مکری تلاشِ ناکامِ شهرام مکری در نمایش گسست زمان از طریق پیوستهگیِ نمای بلند -و در داستانهایی بیارتباط با این شیوۀ روایی/ بصری، بالأخره در جنایت بیدقت به بار نشسته و نشان میدهد افراطِ بیحد
افسر و جاسوس/ رومن پولانسکی صلابت کلاسیکِ افسر و جاسوس مرهون نتیجهی اخلاقی است -انگیزهی رومن پولانسکی از بازسازی ماجرایی به قدمت بیش از یک قرن- اینکه هربار کلیدواژههای مصلحت، میهن و امنیت ملی، حقوق انسانی بیگناه را پایمال
گیلدا/ امید بنکدار و کیوان علیمحمدی «چهقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک»[۱] «نزهت» و «قناعت»ِ آینههای روبهرو، روبهروی هم نشستهاند. صورت زن سیاه و قاب، سفید و سیاه. زن سیگاری میگیراند. هراسان است
لوکس اترنا/ گاسپار نوئه نور جاودان (نسخۀ ۶۵ دقیقه/ برلیناله) در ادامۀ پروژۀ بازتعریف/ بازسازی سینماست، و نوئه اینبار نیز -مانند تجربۀ پیشین- کار خود را در مرحلۀ «تخریب» پیگیری میکند. لوکس اترنا (نور جاودان) در شکل و
فروشنده / اصغر فرهادی تعرضِ پیرمرد گرسنه به رعنا -همهچیز از آن صحنۀ لعنتی آغاز میشود؛ صحنهای که اگر یک عطف ِ پنهان نبود، و اگر فیلمساز نشانش میداد، فروشنده کاری کلیشه بود و نان به نرخ روز خور؛
خانه پدری/ کیانوش عیاری مقدمه به رغم تمام ظلمها، جورها، اجحافها، بیدادها -که آقایان روزی جوابگوش خواهند بود- خانه پدری فیلم خوبی نیست! و این بَد-بودهگی هیچ ارتباط با فکرِ پشت اثر -که از سالها پیش تا به امروز
عشق/ گاسپار نوئه موسیقی «ساتی»[۱] الصاق به تصویر عریانیِ زن و مرد -به حال شور شهوانی- نخستین نماست -که ناگاه، بیمقدمه، بیپرده- بر پرده میآید -در قابی بسته با رنگبندیهای آکروماتیک. در همان نمای نخست، الف) موقعیت پیشرونده، ب) آشناییزدایی
بازخوانی شطرنج باد/ محمدرضا اصلانی شطرنج باد نوای تصویرهاست. هر قاب، یک نُت و هر نُت، یک حس. «تریستان و ایزولده»ای است که هر قطعهاش به آرامی و با توازنِ نُتها و آواها در آدمی رسوخ میکند و از عشقها
کتاب پنج زن/ محمد عبدی غمیدهاند به گوشهای و عذاب و اضطراب. خودخواسته منزوی و بیمار -محتاجِ فریاد و گرفتار تنهایی خویش. و آشنا و توأمان آمیزۀ خیالند -پنج زن. دارند نفس میکشند و آنقدر نزدیک که صدای نالههاشان
کتاب مدیر مدرسه/ جلال آل احمد مدیر مدرسه سریعالتوضیح و راحتالهضم و سهلالفهم است. ساختار زمانیاش خطی -از ماههای آغازین سال تحصیلی تا پایان آن، با زاویۀ اول شخص و ساختار مدرنیستیِ خردهپیرنگ، با یک شخصیت اصلی در مکانی
جنایت بیدقت/ شهرام مکری تلاشِ ناکامِ شهرام مکری در نمایش گسست زمان از طریق پیوستهگیِ نمای بلند -و در داستانهایی بیارتباط با این شیوۀ روایی/ بصری، بالأخره در جنایت بیدقت به بار نشسته و نشان میدهد افراطِ بیحد
افسر و جاسوس/ رومن پولانسکی صلابت کلاسیکِ افسر و جاسوس مرهون نتیجهی اخلاقی است -انگیزهی رومن پولانسکی از بازسازی ماجرایی به قدمت بیش از یک قرن- اینکه هربار کلیدواژههای مصلحت، میهن و امنیت ملی، حقوق انسانی بیگناه را پایمال
گیلدا/ امید بنکدار و کیوان علیمحمدی «چهقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک»[۱] «نزهت» و «قناعت»ِ آینههای روبهرو، روبهروی هم نشستهاند. صورت زن سیاه و قاب، سفید و سیاه. زن سیگاری میگیراند. هراسان است
لوکس اترنا/ گاسپار نوئه نور جاودان (نسخۀ ۶۵ دقیقه/ برلیناله) در ادامۀ پروژۀ بازتعریف/ بازسازی سینماست، و نوئه اینبار نیز -مانند تجربۀ پیشین- کار خود را در مرحلۀ «تخریب» پیگیری میکند. لوکس اترنا (نور جاودان) در شکل و
فروشنده / اصغر فرهادی تعرضِ پیرمرد گرسنه به رعنا -همهچیز از آن صحنۀ لعنتی آغاز میشود؛ صحنهای که اگر یک عطف ِ پنهان نبود، و اگر فیلمساز نشانش میداد، فروشنده کاری کلیشه بود و نان به نرخ روز خور؛
خانه پدری/ کیانوش عیاری مقدمه به رغم تمام ظلمها، جورها، اجحافها، بیدادها -که آقایان روزی جوابگوش خواهند بود- خانه پدری فیلم خوبی نیست! و این بَد-بودهگی هیچ ارتباط با فکرِ پشت اثر -که از سالها پیش تا به امروز
عشق/ گاسپار نوئه موسیقی «ساتی»[۱] الصاق به تصویر عریانیِ زن و مرد -به حال شور شهوانی- نخستین نماست -که ناگاه، بیمقدمه، بیپرده- بر پرده میآید -در قابی بسته با رنگبندیهای آکروماتیک. در همان نمای نخست، الف) موقعیت پیشرونده، ب) آشناییزدایی
بازخوانی شطرنج باد/ محمدرضا اصلانی شطرنج باد نوای تصویرهاست. هر قاب، یک نُت و هر نُت، یک حس. «تریستان و ایزولده»ای است که هر قطعهاش به آرامی و با توازنِ نُتها و آواها در آدمی رسوخ میکند و از عشقها